جدول جو
جدول جو

معنی معذب کردن - جستجوی لغت در جدول جو

معذب کردن
عذاب دادن، اذیت کردن، شکنجه کردن
فرهنگ واژه مترادف متضاد

پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما

تصویری از مرتب کردن
تصویر مرتب کردن
نظم و ترتیب دادن، مرتب ساختن
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از عذاب کردن
تصویر عذاب کردن
آزار دادن، شکنجه کردن، عذاب دادن
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از معطل کردن
تصویر معطل کردن
از کار باز کردن و بیکار کردن، تعطیل کننده
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از معاقب کردن
تصویر معاقب کردن
کیفر دادن سزای عمل بد کسی را دادن مجازات کردن
فرهنگ لغت هوشیار
پوزش خواستن معذرت خواستن: ودی (فضل ربیع) هر یکی را گرم پرسیدی ومعذرت کردی تا از و بر گذشتندی
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از معنبر کردن
تصویر معنبر کردن
به عنبر آغشتن، خوشبو کردن
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از معول کردن
تصویر معول کردن
اوستامیدن تکیه کردن بر اعتماد کردن: (ایمن است از رستخیز افلاک از آنک بر بقای او معول کرده اند) (خاقانی. سج. 517)
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از معین کردن
تصویر معین کردن
برینیدن نشاختن تعیین کردن بر قرار کردن، معلوم کردن
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از معیوب کردن
تصویر معیوب کردن
آکدار کردن دارای عیب نقص کردن عیب ناک کردن: (میتنی تاری که جاروبش کنند میکشی طرحی که معیوبش کنند) (پروین اعتصامی. 118)، به عیب نقص نسبت دادن
فرهنگ لغت هوشیار
آویزان کردن آویختن، مربوط ساختن و ابسته کردن، کارمندی را از شغلش بر کنار کردن موقتا تا باتهام و رسیدگی بعمل آورند
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از معاش کردن
تصویر معاش کردن
زندگی کردن
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از معاف کردن
تصویر معاف کردن
معاف داشتن
فرهنگ لغت هوشیار
خوشبو کردن معطر ساختن: قدحی بر فاب بر دست و شکر در آن ریخته و بعرق بر آمیخته ندانم بگلابش مطیب کرده بود
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از مشوب کردن
تصویر مشوب کردن
آمیختن، آلوده کردن، گمراه کردن: ذهن او را مشوب کردند
فرهنگ لغت هوشیار
آمیزاندن آمیخته کردن ترکیب کردن آمیختن: گل اندر گل مرکب کرد بوی باد نوروزی چو از گل گل پدید آمد گلستان چون گلستان شد، (معزی)
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از مرعوب کردن
تصویر مرعوب کردن
ترساندن شکوهاندن ترساندن خایف کردن
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از مرتب کردن
تصویر مرتب کردن
سامان دادن نظم دادن ترتیب دادن
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از مجاب کردن
تصویر مجاب کردن
پاسخ دادن پاسخ دادن، مغلوب کردن کسی را در مناظره
فرهنگ لغت هوشیار
شکنجه دادن، کیفردادن شکنجه دادن عقوبت کردن تعذیب. شکنجه دادن عقوبت کردن تعذیب
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از تعذیب کردن
تصویر تعذیب کردن
عذاب کردن شکنجه دادن
فرهنگ لغت هوشیار
شگفتیدن شگفتن چو افراسیابش به هامون بدید - شگفتید از آن کودک نو رسید (شاهنامه) حیرت کردن شگفت داشتن
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از مقرب کردن
تصویر مقرب کردن
کسی را بشخصی بزرگ نزدیک کردن و موجب اعتبار او شدن
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از معاف کردن
تصویر معاف کردن
((~. کَ دَ))
گذشت کردن
فرهنگ فارسی معین
تصویری از مرتب کردن
تصویر مرتب کردن
سامانیدن
فرهنگ واژه فارسی سره
تصویری از تعجب کردن
تصویر تعجب کردن
Wonder, Amaze
دیکشنری فارسی به انگلیسی
تصویری از معتبر کردن
تصویر معتبر کردن
Dignify
دیکشنری فارسی به انگلیسی
تصویری از معاف کردن
تصویر معاف کردن
Exempt
دیکشنری فارسی به انگلیسی
تصویری از مرتب کردن
تصویر مرتب کردن
Sort
دیکشنری فارسی به انگلیسی
تصویری از معتبر کردن
تصویر معتبر کردن
dignificar
دیکشنری فارسی به پرتغالی
تصویری از معاف کردن
تصویر معاف کردن
isentar
دیکشنری فارسی به پرتغالی
تصویری از مرتب کردن
تصویر مرتب کردن
classificar
دیکشنری فارسی به پرتغالی
تصویری از تعجب کردن
تصویر تعجب کردن
изумлять , удивляться
دیکشنری فارسی به روسی
تصویری از تعجب کردن
تصویر تعجب کردن
erstaunen, sich wundern
دیکشنری فارسی به آلمانی
تصویری از معتبر کردن
تصویر معتبر کردن
würdigen
دیکشنری فارسی به آلمانی